سفر قهرمانی

سلام.اینجا داستان یک قهرمان است نه یک قربانی

سفر قهرمانی

سلام.اینجا داستان یک قهرمان است نه یک قربانی

همواره در زندگی انتخاب هایی داریم که نهایتامی تواند از ما یک قهرمان بسازد یا یک قربانی...در این وبلاگ درباره ی سفر قهرمانی و قهرمان صحبت های جذابی و تامل برانگیزی میشه...

آخرین مطالب

مادر گمگشده ی من

شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۳۰ ق.ظ

امروز روز مادر است

در هیاهوهای زندگیم بسیار دنبال آرامش میگشتم

به دنبال کسی که در کنارم باشد و طعم آرامش را بچشم

به دنبال کسی که من برایش از خودش هم،مهمتر باشم

و مرا بیشتر از خودش دوست داشته باشد

کسی که چه خوبی مرا ببیند چه غیر از آن ،برایم خوب بماند

کسی که خیال مرا آسوده کند در زندگی که به خود بگویم تو هر که را که نداشته باشی کسی را داری که از صمیم قلبش دوستت دارد و این دوست داشتن مشروط نیست

 

برایت بی نهایت فداکاری می کند و تو آسوده خاطر از فداکاری های وقت و بی وقتش هستی

در لحظاتی که جسم و روحت بیمار است او اولین کسی است که کنارت قرار میگیردو با تمام وجودش میکوشد که خوب شوی. حتی اگر خودش بیمار شود برای او هیچ مهم نیست

 

و بعد از سال های بسیار دنبال چنین شخصی گشتن او را یافتم

او در کنار من بود

همه ی سالهای عمرم

او کسی بود که من با دیدنش به دنیا آمدم

او کسی بود که 9 ماه مرا در دل خود رشد داده بود و سختی های زیادی را تحمل کرده بود

او کسی بود که بیش از هر کس دیگری آرزوی قهرمان بودن مرا در سر می پروراند

با خنده هایم میخندید

با گریه هایم میگریست

چه در زمان هایی که کودک بودمو ناتوان و چه زمان هایی که بزرگ شدم و از پس کارهایم بر می آمدم ...حواسش به خوراک و سلامت جسم من بود بیش تر از هر کس دیگری

در بستر بیماری بودن هایم از خواب و آرامشش میزد تا دوباره جان بگیرم

گاهی درد را خودم هم فراموش میکردم اما او همچنان گوشه ی ذهنش یا بهتر بگویم دلش به خاطر داشت 

او هر روز بیش از یک کارمند و کارگر و پرستار و مدیر کار سخت کرده و دستمزدی نگرفته

مادر مهربان ترین موجود برای هر انسانی است

مادر فداکار ترین انسان در زندگی هر کسیست

 

دنیا را برای مادر باید داد

 

مادر اشتیاق سوزان من شد آنگاه که گمگشده ام را پیداش کردم

به او فکر میکنم و گریه میکنم ...سختی ها و چالش های زندگیم را تحمل میکنم چرا که هیچ چیز جز مادرم برایم مهم نیست

 

او باید همانند ملکه ها زندگی کند

او نباید حسرتی در دلش باشد نباید غصه ایی داشته باشد 

 

و این روز ها مسئولیت تبدیل دنیای او به دنیایی که لایقش هست بر عهده ی من است تا کمی از ،از خودگذشتگی هایش را جبران کنم

 

او به پای من پیر شد به پای من بیمار شد 

و من برمیخیزم تا برایش کمی جبران کرده باشم

مادرم بی نهایت از حضورت ممنونم 

عادت به گفتن دوستت دارم ندارم

اما به تار موهای سفید شده ات قسم که در عمل دوستت دارم را ثابت میکنم😍

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۲۶
زهرا باغبان بصیر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی